شخصی همه شب بر سر بیمار گریست

چون روز شد او بمرد بیمار بزیست!

به جای همه اعتراض ها،شکایت ها و دلخوری هایی که نوشته شد ولی به ثبت نرسید!

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ارچه در نظر یار خاکسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را

کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

چه جای شکرو شکایت ز نقش نیک و بد است

چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

سرود مجلس جمشید گفته اند این بود

که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه

که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

توانگرا دل درویش خود به دست آور

که مخزن زرو گنج درم نخواهد ماند

برین رواق زبرجد نوشته اند به زر

که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

زمهربانی جانان طمع مبر حافظ

که نقش جورو نشان ستم نخواهد ماند!


برای بار دوم!

وقتی که زندگی

در فاصله امروز تا فردا

مسیرش را تغییر می دهد!


وقتی نقشه هایی که کشیده یی

درفاصله امروز تا فردا

چون حباب های کوچکی می ترکند!


وقتی چیزی که در ظاهر اهمیت داشت،

در فاصله امروز تا فردا

بی اهمیت می شود!


تنها رهاکردن برایت باقی می ماند

و دعوت به مبارزه

تا از این دگرگونی عظیم

جسارت راهی شدن بیابی!

 فرشته ای در کنار توست،مارگوت بیکل

پ.ن:ببخشید که من دارم این چند وقت برای بار دوم از این نویسنده نقل شعر می کنم یادمه وقتی برای بهار 85 این کتاب رو هدیه گرفتم احساس کردم که شباهت زیادی به این نویسنده دارم وحالا شده هم نفس این روزهام!

نامه به فرزندی که همه جان اوست!

نگو آنچه را که دوست نداری درباره تو بگویند!


نامه 31 نهج البلاغه

خانه دوست کجاست؟

خواهان آنم

که بتوانم ببخشم،

مردمی که مرا آزرده اند!

نامشان را فراموش نخواهم کرد

تا در آینده،

خود را در مقابلشان ایمن کنم!

مارگوت بیکل

مدار صفر درجه!

چه سریه زیر این سقف شبستون که آدمیزاد هر چندبار زمین می خوره بازم می خواد بلند شه و ادامه بده!

حسن فتحی

چنان که آغاز کرده ای همیشه بر همان خواهی بود!

قدیم تر ها فکر می کردم با گذشت سالیان،خواندن کتاب های متعدد، بالا رفتن سن، تغییر شرایط

ازدواج ،کار در حوزه های مختلف، تدریس در مدرسه و دانشگاه ،ارتقاع مدرک تحصیلی، تربیت فرزند و ...

آدمیزاد هر روز بزرگ تر و بزرگ تر میشه و همراه با افزایش سن و تغییر شراطیتش

افکارش هم عمیق تر و آرزوهاش جهانی تر میشه!

اما حالا چند وقتیه که در برخورد با آدم های متفاوت به لحاظ سنی، کاری،تحصیلی

و موقعیت شخصی و اجتماعی به این نتیجه رسیدم که آدمها ممکنه 70 سالشون باشه

ولی مثل یک کودک 10ساله فکر و زندگی کنن

یا کودک ،20 و چند یا 30 و چند ساله باشن ولی طوری زندگی کنن که انگار

هزاران ساله که در این دنیا زیستن!

انسان ها برای تغییر زندگی شون باید افکارشون رو تغییر بدن

نه وضعیت و موقعیت و آدم های اطرافشون !

من از روییدن خار سر دیوار دانستم

که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها...


بدون شرح!

چه چیزها که تو آنها را نمی پسندی و به نفع توست

وچه چیزها که تو آنها را می پسندی و به ضرر توست!


بی شیر و شکر!

همیشه کارهای مهم و بزرگ دنیا را آدم های یک لاقبا انجام داده اند!

مرد برای هضم دلتنگی هاش،گریه نمیکنه قدم می زنه؟!

سلام

کمتر پیش اومده که برگشتن از مسافرت رو دوست داشته باشم، برعکس رفتن که به اندازه یک کودک 10 ساله

براش ذوق می کنم!

امروز تو راه برگشت همش داشتم به این فکر می کردم که آیا واقعا در پس این سختی ها،دلتنگی ها،

دلهره ها،نگرانی ها،اضطرابها ،نامردی دیدن ها و جدایی هایی که تو زندگی تحمل می کنیم

نتیجه ای هم هست؟!