انت مولا و اناالعبد و هل یرحم العبد الا المولا
ای کاش امسال همون سالی باشه که منتظرشیم.
یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال.
التماس دعا
انت مولا و اناالعبد و هل یرحم العبد الا المولا
ای کاش امسال همون سالی باشه که منتظرشیم.
یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال.
التماس دعا
دلم می خوادسه تا چیز رو از کوه نوردی یاد بگیرم:
1.هرچقدر هرکس روی کوه پا بکوبه احساس حقارت نمی کنه و باز هم محکم و استوار ایستاده!
2.هرچقدر هم که خسته و تنها باشی اگر راهی رو شروع کنی باید به آخر برسونیش چون قانون کوه اینه!
3.براش فرقی نمی کنه کی،چطوری،با چه امکاناتی و در چه موقعیت طبیعی و اجتماعی بهش سلام کنه
و بخواد ازش عبور کنه،براش هرکاری بتونه انجام میده و مراقبشه!
4.در کمال وقار و متانت با بارون و باد و نسیم و برف خدادادی کنار میاد و صداش در نمیاد!
چرا یکی پولدار یکی فقیر؟!
چرا یکی خوشبخت یکی بدبخت؟!
چرا یکی کارخونه دار یکی گدا؟!
چرا یکی سالم یکی مریض؟!
چرا یکی 120 ساله زنده ، یکی 25 ساله مرده؟!
وهزاران چرای دیگه که هیچ وقت جوابی براش پیدا نکردم!
ولی حالا به جوابش رسیدم:
به من ربطی نداره کی زنده ست کی مرده!
به من ربطی نداره کی زشته کی زیبا!
به من ربطی نداره کی به کی میاد و کی از سر کی زیادیه!
به من ربطی نداره خدا چرا به بعضی ها خیلی چیزها داده و به بعضی ها خیلی چیزها نداده!
به من ربطی نداره چرا فلانی که لیاقتش رو داره به هیچ جا نمی رسه و یکی که لیاقت خیلی چیزها رو نداره
به همه جا!
فقط به من یک چیز مربوط میشه درباره دیگران ،اونم اینکه هرجا احساس کردم کسی به کمکم نیاز داره
تا جایی که می تونم به دادش برسم! والسلام
دیگه بقیه ش به من که چه عرض کنم،به هیچ کس ربطی نداره!
آیا زندگی،عبادت،خدا،عشق عرف می شناسد یا شرع یا ...؟!
اگر برای دلت زندگی کنی،عابد باشی و عشق بورزی چه می شود؟
حتی اگر از نگاه همه معقول نباشد!
بهترین حال و قال رو تو این ماه برای همه آرزو کنیم!
حتی اونهایی که ازشون دلخوریم!
از انجام کاری خیلی عادی به نظر مردم امروز ، حیا کرد و من ذوق کردم!
ذوق از اینکه چقدر خوبه ما آدمها حتی تو جمع های دوستانه که همه از یک جنسیم از گفتن بعضی حرفها
انجام بعضی کارها و بعضی رفتارها هر چند به ظاهر عادی حیا کنیم!
خیلی وقتها ممکنه گفتن با نگفتن یک حرف چندان تفاوتی به حال دیگران نکنه ولی حال ما رو تغییر بده!
نان و نمکدان
یک کاسه آب
دیگی پر از آش
یک شام ساده
در دور سفره
یک خانواده
با هم نشستند
در سینه شادی
برچهره لبخند
گفتند اول نام خدا را
خوردند با هم
نان و غذا را
یک سفره خوب
یک شام دلخواه
بعد از غذا هم
الحمدالله
"مصطفی رحماندوست"