بوی ماه مهر
و درسهایی می خونم که تک تکشون رو دوست دارم.
حس خوب آموختن.
و درسهایی می خونم که تک تکشون رو دوست دارم.
حس خوب آموختن.
چهل نامه،نادر ابراهیمی
هروقت از دست زندگی غصه دار می شم و احساس می کنم دیگه خیلی غیرقابل تحمله،برای خودم جملات بالا رو مرور می کنم و می گم که این ذهن توئه که باعث می شه به زندگی تیره و تار یا زیبا و دلچسب نگاه کنی، نه هیچ کس یا هیچ اتفاق!
هروقت دلم می گیره به داشته هام فکر می کنم و اینکه چقدر مورد لطف و عنایت خدام!
هروقت ناامید می شم به روزهای سخت گذشته فکر می کنم و نتیجه ای که حالا از اون صبوری ها گرفتم!
هروقت خسته می شم به مرگ فکر می کنم و روز خوبی که دیگه تو این دنیا نخواهم بود.
برای عصرهای دلگیرش
برای روزهایی که یکریز بارون میاد و آفتابی سر نمی زنه تا وجودت رو گرم کنه.
و برای همه برگ هایی که یکی یکی می ریزن تا بهت بگن:
هیچ حال خوب یا بدی همیشگی و موندگار نیست!
جسارت به خرج می دی و از انجام کمتر کاری می ترسی!
وجدان برات حرف اول رو می زنه و به خاطر نداشتنش خیلی ها رو مذمت می کنی!
مدام در حال دویدنی و از کسب فضایل دریغ نمی کنی!
اما وقتی سنی ازت می گذره محتاط می شی!
عاقبت اندیش می شی و مدام به چند سال باقی مانده فکر می کنی
که مبادا خطایی ازت سر بزنه که قابل جبران نباشه!
زمان برات حکم طلا رو پیدا می کنه و تو حکم یخ فروشی رو که دلش می خواد
زمان باقی مونده تا عصر کش بیاد!
و در نهایت آه حسرت باری می کشی که ای کاش به جای جنگ و دعوا بر سر تغییر دنیا
به تغییر خودم فکر می کردم که حالا اینقدر نادم نباشم و زندگی م رو تباه شده نبینم
و زمان از دست رفته رو غیر قابل جبران!
که ای کاش وجدان رو در خودم و برای خودم اول بار بیدار می کردم نه برای دیگران!