انسانم آرزوست.
به چی میشه افتخار کرد؟
به مدرک دانشگاهی؟
به کار خوب و جذاب؟
به خونه و ماشین و خانواده و فرزندان آنچنانی؟
به موقعیت اجتماعی بالا؟
به چی؟
یه وقتایی با خودم فکر می کنم وقتی رادیو کار می کردم هرکی ازم می پرسید چه کاره ای؟ با افتخار می گفتم تو رادیو برنامه سازم و فلان کار و بهمان کار رو انجام می دم ولی حالا دیگه نمی تونم به کار کردنم تو رادیو پز بدم و در جواب دیگران می گم به درس و کارهای خانه و علاقه های شخصی مشغولم.
دیگه تو رادیو کار نمی کنم که بتونم با شغلم به دیگران ببالم و به خودم افتخار کنم ولی آیا کارکردن در رادیو افتخار داره؟آیا حالا که دیگه تو این اداره جذاب و پر استرس کار نمی کنم دلیلی وجود نداره که دیگران بیشتر برام ارزش قائل بشن؟
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه!همین لباس زیباست نشان آدمیت!
با خودم فکر می کنم تنها چیزی که آدم میتونه بهش افتخار کنه آرامشه.یعنی تا وقتی دلت آروم نباشه و حالت خوش و تمام سعیت رو برای رسیدن به آرمانهات نکنی، بهترین موقعیت های دنیا رو هم که داشته باشی و باهاشون به دیگران فخر بفروشی باز هم تو خلوت خودت بازنده ای.بی قراری.مضطرب و دل نگرانی و این درکی ست که هنوز ازش خیلی دورم.