هورااااااااااااااااا

سلام

دیروز به یکی از آرزوهام رسیدم وبالاخره یک تیم خوب و مطمئن برای کوه نوردی پیدا کردم!

صعود اول:آبشار آهار ده تنگه

ساعت آغاز:از منزل ۶صبح و از ابتدای کوه نوردی ۸ صبح

ساعت پایان : ۴:۳۰  بعداز ظهر

مدت زمان پیاده روی : ۷ساعت و ۳۰ دقیقه

واما چند نکته مهم و لازم در کوه نوردی:

۱.در بالارفتن از کوه اصلا رقابت جایی نداره چه بسا جان انسان رو هم به خطر می ندازه!

۲.در کوه باید برای تغذیه تا حد ممکن از طبیعت استفاده کرد.

۳.باید تو کوه حواست جلوی پات باشه و نه هیچ جای دیگه وگرنه معلوم نیست چه بلایی سرت میاد!

۴.در کوه حق تقدم با الاغه!

واما نتیجه اخلاقی اینکه اگر تو زندگی کسی خواست ازت جلو بزنه یا خواستی از کسی جلو بزنی اجازه بده این اتفاق بیفته چون حق تقدم با کیه؟! هیچ کس با هیچ کس رقابت نمی کنه و هرکس داره راه خودش رو میره و رقابت با دیگران توهمی زائیده ذهن ماست!

اولین آجر از یه جایی که نمی دونی کجاست جلوی روت قرار می گیره!و بعد این تویی که تصمیم می گیری آیا آجرهای بعدی رو روی همدیگه سوار کنی یا نه!یکی بعد از دیگری و خونه ای که جلوی چشمات با دست های خودت و مصالحی که خودت ساختی بالا میره!رج به رج می سازی و از دیدنش لذت می بری و از قد کشیدنش ذوق می کنی!و حالا تو صاحب خونه ای شدی که خودت ساختی! از رویاهات و با خاطراتت و ذهنیاتی که دوست داری به واقعیت بدل بشه! پس شکوه نکن اگر خیلی از حقیقت فاصله داری یا دنیا روی بدش رو هم بهت نشون داده و به دیوار کوبیده شدی!

یا نه راه دیگه ای هم هست اینکه بی خیال رویا و خاطره و خیال بشی و به راهت ادامه بدی و اون آجر در اثر باد و باران کم کم فرسوده بشه و خرد بشه و دیگه اثری ازش باقی نمونه و تو بدون رویا و خیال زندگی کنی و دل خوش باشی به اینکه زندگی هرچیزی که هست برطبق مراد یا خلاف آرزوها. تو همون طوری که هست می بینیش و دیواری نیست که صورتت رو زخمی کنه و واقعیت رو به رخت بکشه!

این روزها می خوام خونه ای بسازم از خیال با همون یه دونه آجری که نمی دونم از کجا جلوی پام سبز شده!شاید این بار به جای اینکه از خیال به واقعیت برسم در واقعیت خیالم رو ببینم و از دیدنش به باور رویاهام برسم!

هرجای این عالم که هستی با هر نام که نمی دانم  و اهل هر سرزمین که شاید نشناسم سلام!

یادت باشد که این روزها خاطر ما را نگران می داری و بقیه اش بماند برای وقتی که چون سحر سررسیدی که حرفها و نوشته ها بسیارند برای اینکه بخوانی و بشنوی!

 

جوانمرد مردمی هستند مردمان این سرزمین!

سلام

بالاخره کتاب"جانستان کابلستان" رو خوندم!

اگرچه از تمام شدنش اصلا خوشحال نیستم ولی این کتاب ارادت من رو به چند چیز زیاد تر کرد:

۱.رضا امیر خانی و اندیشه اش

۲.برادران و خواهران افغانی

۳.ایران با همه کاستی ها و نقص ها و ایرادهایش که برای من شخصا این از همه ارزشمندتره

 چرا که مایاد گرفته ایم به تقلید از دیگران فقط عیوب رو ببینیم و از نقائص بنالیم

 درحالی که خودمون آجری برای کشورمان بلند نکردیم و برای شناختنش حتی زحمت دماوند رفتن رو

هم نکشیدیم چه برسه به هم سفره شدن با روستائیانی که صداقت حرف اول و آخرشونه!

آرزوی دیرینه ام تدریس در یکی از  روستاهای دورافتاده ایرانه!

شاید روستای تپه طاق در جاده طبس که هنوز که هنوزه

 خانه هاش گلی و سقف هاش گنبدی شکله.

پ.ن:پیشنهاد میدم حتما این کتاب رو در سبد خرید این ماهتون قرار بدید!

 

 

این روزها به این می اندیشم که ایکاش بشود قید همه مصلحت ها و تجربه ها و پشت دست داغ کردن ها

را بزنم و هر روز که پایم را از خانه بیرون می گذارم به  دنیا و آدم هاش و خودم بدون تجربه قبلی نگاه کنم!

انگار نه انگار!

شبیه انسانی که تازه پایش را از یک کشور دیگر گذاشته  اینجا و سعی می کند خودش و آدمهایش را

همانطور که هستیم بشناسد نه آنطور که دوست دارد!

 ودوباره فردا صبح و فرداهای دیگر!

و این بشود کار هر روز!

 واصلا هم مهم نباشد که دیگران به چشم احمق ها به تو نگاه کنند و پشت سرت بگویند که

بابا این دیگه کی بود! انگار نه انگار که توی این کشور زندگی می کنه!

واینطور می شود که زندگی هر روز برایت رنگ تازه ای می گیرد و دیگر شکایتی از روزمرگی نیست!

خب این هم یک نوعش است دیگر!


این روزها سکوت می کنم چون زبان سرچشمه سوءتفاهم هاست!

پ.ن: جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است!

هرکسی از ظن خود شد یار من!

ایکاش وقتی می دونیم که نمی تونیم!!!

به کسی وعده ندیم که روی مشورت و حرف و انصاف ما حساب باز کنه!

پ.ن:این فقط یک ذکر است و نه بیشتر!


عیدی با طعم دلتنگی!

این روزها سوژه برای فکر کردن زیاده و حرف برای نوشتن کم!

در مناسبت فردا برای بعضی خانم ها خیلی غمگینم مخصوصا برای یکی از دوستانم که گمان می کنم

اگر خدا به او فرزندی بده خیلی بهتر از بعضی مادرهای امروزی پرورشش می ده !

ولی گویا خدا بنا بر حکمت و دلیلی فعلا قصد شاد کردن دلش رو نداره!

در روز مادر برای بعضی خانم ها از خدا طلب صبر می کنم!