آهسته اهلی می شوم
تک تک لحظه ها با تو تا ابدیت ادامه پیدا می کنند و بی تو در همان لحظه می میرند!
+
نوشته شده در شنبه بیستم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 13:30 توسط مرضیه |
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود..
همه ما یه روزی بالاخره اهلی
می شیم ولی آهسته آهسته!
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
دی ۱۳۹۲
آذر ۱۳۹۲
شهریور ۱۳۹۲
تیر ۱۳۹۲
اردیبهشت ۱۳۹۲
فروردین ۱۳۹۲
بهمن ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۱
آذر ۱۳۹۱
آبان ۱۳۹۱
مهر ۱۳۹۱
شهریور ۱۳۹۱
خرداد ۱۳۹۱
اردیبهشت ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
بهمن ۱۳۹۰
دی ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
شهریور ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
پیوندها
سر ساعت 16
دست نوشته ها
مکالمه سکوت در صفحه آخر...
تیله
بی سایبان
اثبات ما
نوشتم نوشتی نوشت...
اگر دل دلیل است
ساغر
دورها آوایی که مرا می خواند...
قرار
انکار ما
دیگه
عیسی محمدی
رساله صدفرمان
جایی دیگر
بی گاهان
الهه اشک
روزهای مادرانه
پرسه در خیال
ما باید حرف بزنیم
وقتی مادر شدم
پرچین راز
هل من مبارز
کانون نجوم
یکی یکی
هنر برای دل خودم
من با خودم
اولین زن تابلو ساز ایران
غریبه ی دیروز
حرف هایی برای نوشتن
افشین یداللهی
معلم مدرسه
مازیار ناظمی
چوپانی حوالی تهران
BLOGFA.COM